سلام به عزیزای دلم
دختر من 9 سالشه و کلاس سوم دبستانه یه روز با مادرای همکلاسی های دخترم برنامه ریزی کردیم که جمع بشیم دور هم و بچه هامونو به پارک ببریم تایکم حال و هواشون عوض بشه وقتی که به پارک رسیدیم بچه ها با ذوق و شوق رفتن سمت وسیله های بازی..
ماهم یکم با فاصله ازشون نشستیم که حواسمون بهشون باشه
با مادرا گرم صحبت بودیم که یهو دخترم با جیغ دوید سمتم یه تراکت تبلیغاتی تو دستش بود و تند تند پشت سر هم میگفت ماااامااان مااااماان ببین چه خانه بازی قشنگی توی عکسه منم با کنجکاوی تراکتو از دست دخترم گرفتم و بهش نگاه کردم واقعا طراحی زیبایی داشت انقدر خوب کار کرده بودند که میتونستن حس واقعی به ادم منتقل کنن تراکت رو برداشتیم و به آن خانه ی بازی رفتیم